بُریده ام

ساخت وبلاگ

بس که در فراقِ یوسف گریسته ام

بِرَفته نور از میانِ دو دیده ام

گُمان نمی کنم یوسف بی وفا باشد

من از شدت عشق به جنون رسیده ام

مقصدم آغوشِ تو بود و بس

همچو شاپرکی سویِ زُلفِ تو پریده ام

ترسم از آن است که در لحظه دیدار

شوقی نماند بس که تنها دویده ام

این است عشق؟ یکی خندان و یکی گریان

از خاطرم رفت آنچه از عشق شنیده ام

سرزنش نمی کنم خودم را اما افسوس

من از تو چیزی جز حسرت و آه ندیده ام

حیف از عشقی که وصال نبود سرانجامش

من از تو و این روزگار با هم بُریده, ام

 

 (برای خواندن مطالبی با موضوعاتی گوناگون؛ میتونین به سایت شخصی من" وب سایت شخصی پوریا قلی پور"
سر بزنین.مرسی ازبودنتون...)

کلبه آرامش...
ما را در سایت کلبه آرامش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pgicto بازدید : 207 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 16:07