تحقیرم میکنی

ساخت وبلاگ
عاشقت شدم اما، این عاشقی اشتباه بود

حال و روزِ من، مثل بخت و اقبالم سیاه بود

تحقیر شدم، خورد شدم و تو فقط خندیدی

اشکِ من یا لبخندِ تو؛ تاوان کدامین گناه بود

 

پایم به گِل نشست؛ اما ندیدی

دلم بی تو شکست، اما ندیدی

هر چه داشتم دادم برای تو و عشقت

تو اما جای ندادی مرا به کُنجِ قلبت

من سوختم تا که گرم شود روزگارت

من رنگ خزان شدم تا سبز شود بهارت

نگاهم که میکردی به دلم قند آب می شد

کوهِ غم هایم با نگاهِ تو خراب می شد

من هر چه نداشتم در عوض دوستت داشتم

در این شوریده زار، مهرت را به دلم کاشتم

تو اما بی وفا با من کردی جفا

دست به دست دیگری و از من جدا

تحقیر کردنِ من خوشحالیِ این روزهای توست

عیبی ندارد؛ جانِ من هنوز هم زیر پاهایِ توست

گرچه شکستی دلم را و رفتی تا همیشه

اما بدان تو از سنگ بودی و من از شیشه

مثل سایه ای پُشتِ سر یا دیواری در رو به رو

در تو زندانم و نیست حاجتی به جست و جو

رسمش این نبود تنها بمانم ای هم نفس

دوستت داشتم، همین بود از جهان مرا بَس

رساندی اَم به جایی که دیدنت عذاب است

تو با دیگری رها و من بی تو، در این قفس

 

(برای خواندن مطالبی با موضوعاتی گوناگون؛ میتونین به سایت شخصی من" وب سایت شخصی پوریا قلی پور"
سر بزنین.مرسی ازبودنتون...)


برچسب‌ها: عشق

نوشته شده در دوشنبه ۱۳۹۶/۱۱/۱۶ساعت 17:23 توسط پوریا|

کلبه آرامش...
ما را در سایت کلبه آرامش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pgicto بازدید : 240 تاريخ : جمعه 20 بهمن 1396 ساعت: 23:32