از چه می ترسانی اَم؛ به انتها رسیده اَم
ای که دور از منی، با دوریِ تو ساخته اَم
من از خلق جدا و به خدا رسیده اَم
هر چه دادم از کَف، از تو سِتانَم باز
من از دوریِ تو، به گریه ها رسیده اَم
هر چه تو خواندی اَش معجزهِ عشق
من بی تو به عشق؛ بی ادعا رسیده اَم
از سرابِ حضورِ تو تا کابوسِ رفتنت
من با نبودنت، به رویا رسیده اَم
گرچه نیستی و من بی تو مانده اَم
ولی از عُمقِ وجود، به دریا رسیده اَم
هر چه میکُنی بِکُن؛ آتش مَزَن قلبِ مرا
من از آتشِ دل؛ به نَعره ها رسیده اَم
نیست کسی که بشنود صدایِ خستهِ مرا
آری باز هم، منهِ تنها رسیده اَم... منه تنها رسیده اَم.....
برچسب : نویسنده : pgicto بازدید : 203