رفت

ساخت وبلاگ
باز دل دادی ای دلِ بیچاره؛ باز هم اشتباه

چرا می لرزی درون سینه اَم با هر نگاه

رفت و گفت بر نمی گردد دوباره پیشِ من

گفت و رفت اما نگفت چرا؛ به کدامین گناه

 

رفت و رفت خورشیدِ روزگارِ من

خزان شد با رفتنش بهار من

کاش فقط می دانست که دوستش داشتم

پر پر نمی کرد لاله ای را که در قلبم کاشتم

باغی از یاس و نرگس آراسته بودم

دیوانی از شعر و غزل سروده بودم

رنگین کمان را به خانه نشانده بودم

بلبل عشق را به رهایی رسانده بودم

اما...

عشق و شعر و شکوه دلم را ندید

آمد و گفت و رفت و عشقم را ندید

دیوار و سقف بود ولی خانه خانه نبود

خانه ای که با عطر نگاهش ویرانه نبود

دیدی ای دل ساده من!!!هر دو باختیم

شکستیم بُتی را که با عشق ساختیم

 

دیگر دل نبند؛ شاید عشق سراب است

نمی دانم؛ شاید بخت ما در خواب است

شاید روزی روشن شود دنیای تیره ما

گرم شود دلی که این روزها؛ بی تاب است

 


 

 

 

 

کلبه آرامش...
ما را در سایت کلبه آرامش دنبال می کنید

برچسب : رفتن,رفت,رفتم که رفتم,رفتینگ,رفتگر,رفتم,رفتی و ندیدی,رفتم که رفتم مرضیه,رفتی,رفتار شناسی, نویسنده : pgicto بازدید : 205 تاريخ : چهارشنبه 12 آبان 1395 ساعت: 6:48